سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تقدیر بر تدبیر چیره شود چندانکه آفت در تدبیر بود . [ و این معنى در پیش آورده شد با تعبیرى مخالف این الفاظ ] . ( شماره ) . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :0
کل بازدید :6397
تعداد کل یاداشته ها : 11
103/2/6
8:17 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
mohammad azizi[0]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
ورزشی ورزشی

دوستان عزیز برای دیدن عکسهای جدید و خاطره انگیز.قدیمی به صفحه خانگیinstagramبا کد mohammadazizi596. مراجعه کنید وبرای دیدن نظرات بنده با پروفایلmohammad aziziدرfacebookدیدن کنید mazizi596@gmail.com


  
  

هنوز شوق تو بارانی از غزل داردنسیم یک سبد آیینه در بغل داردخوشا به حال خیالی که در حرم ماندهو هر چه خاطره دارد از آن محل داردبه یاد چایی شیرین کربلایی هالبم حلاوت "احلی من العسل" داردچه ساختار قشنگی شکسته است خدادرون قالب شش گوشه یک غزل داردبگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟بگو محبت ما ریشه در ازل دهخدا درباره اش این گونه می نویسند:"سنگ افسانه ای که غم های خویش بر آن شمردندی..." می نشستند و برایش یکی یکی سرِ زخمِ غم هایشان را برایش باز می کردند و نشانش می دادند اما این تمام ماجرا نبود معین در فرهنگ فارسی اش توضیح می دهد "...و غمخوارآنان بود..." زخمِ باز شده ی غم ها را یکی یکی می دید، می شنید و برایشانمرهم بود!دهخدا درباره اش این گونه می نویسند:"سنگ افسانه ای که غم های خویش بر آن شمردندی..." می نشستند و برایش یکییکی سرِ زخمِ غم هایشان را برایش باز می کردند و نشانش می دادند اما این تمامماجرا نبود معین در فرهنگ فارسی اش توضیح می دهد "...و غمخوار آنان بود..."زخمِ باز شده ی غم ها را یکی یکی می دید، می شنید و برایشان مرهم بود!و هم او شاید برای این که خیال همه را راحت و توضیحش را کامل کند ادامه می دهد: "اصولاً سنگ به "صبوری" و"تحمل" مَثَل است."راست می گوید این را می شود از رفتار کریمانه ی صخره سنگ ها با ضربِ محکمِ سیلیِ موج ها بر صورتشان فهمید زمانی که صبورانه پذیرای آن ها هستند و سخاوتمندانه آن ها را به آرامی به دریا برمی گردانند طوری که دیگر از آن هیاهوی موج خبری نیست و آب از آب تکان نمی خورد...و خلاصه این که بزرگان می گویند:"اصطلاح سنگ صبور در فرهنگ عامه ایرانی برای کسی یا چیزی به کار می رود که شنونده همه دردها و رنج های آدمیاست. سنگ صبور درد دل ها را می شنود وغمخواری می ورزد..."حالا غرض این که ای حضرت ارباب؛ ای عزیز ترین! عکسِ حرمت، مثلِ سنگ صبوریست که روی دستش گذشته، حال و آینده نبوده و نیست...


  
  
<      1   2